جدول جو
جدول جو

معنی خجلت زدگی - جستجوی لغت در جدول جو

خجلت زدگی
(خِ لَ زَ دَ / دِ)
شرمساری. شرمندگی. شرمگینی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ / خِ لَ زَ دَ / دِ)
حالت خجالت زده: حسین از روی خجالت زدگی نتوانست غذا بخورد. فلانی بر اثر خجالت زدگی دیگر روی دیدار آنها ندارد
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ لَ زَ دَ / دِ)
غفلت زده بودن. حالت شخص غفلت زده. دچار غفلت شدن. غافل بودن. رجوع به غفلت و غفله شود
لغت نامه دهخدا
(خِ لَ زَ دَ / دِ)
شرمسار. (ناظم الاطباء). شرمنده. خجل. شرم زده. مجازاً خفیف شده. پست شده. سرافکنده
لغت نامه دهخدا
تصویری از خجلت زده
تصویر خجلت زده
چکسیده شرمگین شرمسار خجل
فرهنگ لغت هوشیار
شرمساری، شرمندگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سرافکنده، شرمسار، شرمگین، شرمنده
متضاد: مباهی، مفتخر
فرهنگ واژه مترادف متضاد